عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 203
نویسنده : محمد

كيفيت پرستش حضرت مريم(س)

پرستش گروه‌هاي يادشده، گاهي به صورت نمازي شامل دعا، ثنا و طلب شفاعت بود، گاهي نيز صورت روزه داشت كه اين روزه به نام و نسبت او بود. اين نماز و روزه، همراه با خضوع و خشوع در برابر تصاوير و تمثال‌هاي آن حضرت صورت مي‌گرفت. اينان اعتقاد داشتند كه حضرت مريم(س) داراي نيرويي غيبي است كه او را در دنيا و آخرت قادر مي‌سازد به بندگان نفع يا ضرر برساند. اينها معتقد بودند كه وي اين كار را يا خود و يا به وسيلة پسرش انجام مي‌دهد.138

از آنچه گذشت مي‌توان گفت: پرستش مريم(س) از سوي مسيحيان ثابت است.

ب. پاسخ حلي:

قرآن كريم در مواجهه با شرك، از دو تعبير استفاده مي‌كند: يكي «تسميه» و ديگري «اتخاذ». معناي تسميه اين است كه بر شيء يا شخصي نام «اله» گذاشته و آن را بپرستند. تسميه، خود بر دو نوع است: يكي صرف تسميه و نام گذاري محض است. از آنجا كه اين نوع تسميه، هيچ مدلول و مصداقي در خارج ندارد، فاقد اعتبار و ارزش مي‌باشد. مثل غول، سيمرغ، خداي باران، و خداي دريا و ... . نوع دوم تسميه، از يك مصداق خارجي حكايت و بر معنايي دلالت مي‌كند. در اين نوع، پيوندي ناگسستني بين اسم و مسما برقرار است. در نتيجه، ويژگي‌هاي مسما به اسم ساري مي‌شود. مثلاً قداست و پاكي وجود اقدس، نوراني و با عظمت خداي متعال، انبيا و اولياي گرامي‌اش به نام‌هاي شريف آنها نيز سرايت مي‌كند. بنابراين دست كشيدن به نام‌هاي متبارك آنها براي فرد، محدِث و بدون طهارت، جايز نيست.139به عبارت ديگر، وقتي گفته مي‌شود «الله»؛ يعني مسماي «الله»، موجودي كه بي‌نياز، خالق هستي، شايستة ستايش و بندگي و ... است. اين لفظ «الله» پيوندي ناگسستني با مسماي خود، يعني وجود مقدس و نوراني خداوند متعال دارد.

اما، «اتخاذ» به معناي «انتخاب و گزينش» است؛ يعني بدون اينكه نام خاصي بر شخص يا شيء گذاشته شود، با آن به گونه‌اي رفتار شود كه گويي همان نام را بر شيء يا شخص نهاده و كار تسميه را انجام دهد. مثلاً آنجا كه قرآن كريم دربارة يهوديان و مسيحيان مي‌فرمايد: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ».(توبه: 31)

اينجا سخن از اتخاذ است، نه تسميه؛ يعني اولاً، يهوديان علماي خود را بدون هيچ قيد و شرطي اطاعت كردند. ثانياً، مسيحيان در برابر راهبان خود و مسيح بن مريم‡،حالتتسليممطلقپيداكردهومطيعبدونچونوچرايآنانشده‌اند. البتهاگرعيسي(ع) رابهعنوانيكمعصوم،اطاعتبي‌چونوچرامي‌كردند،بي‌اشكالبود. وليآناناورابهعنوانربوخدااطاعتمي‌كردندكهايناشكالدارد. بهعبارتديگر،منظورآيهشريفه از «اله»، هيچ يك از دو نوع تسميه نيست؛ يعني نه سخن از اسمي بي‌مسماست و نه سخن از اسمي مي‌باشد كه مسماي آن داراي ويژگي‌هاي خدايي است. «اتخاذ اله» در آية شريفه، «نوعي رفتار» با عيسي و مريم‡به‌گونه‌ايكهگوييعيسي(ع) ومادرگرامي‌اشخداست،نهاينكهاين دو بزرگوار واقعاً خدا تلقي شده باشند. بنابراين خطاي يهوديان و مسيحيان در عمل است نه در اسم. آنان عالمان و راهبان خود در عمل اله و رب خود اختيار كرده‌اند.140

در آيه مورد نظر نيز خداي متعال نفرموده است كه مسيحيان گفته‌اند مريم(س) اله است؛ يعني او را خدا نام نهاده باشند، بلكه فرموده است مريم(س) را ـ در عمل ـ اله خود قرار داده‌اند. گرچه وقتي شيء يا شخصي به عنوان اله برگزيده شود(= اتخاذ)، الوهيت او به زبان هم جاري خواهد شد؛ زيرا اتخاذالله، جز به عبوديت و خضوع و بندگي صادق نيست. همانطور كه قرآن كريم مي‌فرمايد: «اَفَرَأَيْتَ مَنْ ٱتَّخَذَاِلهَهُهَواهُ»،(جاثيه: 23) قرآن كريم كساني كه «هواي نفس» را در عمل، به عنوان خداي خود «اتخاذ» كرده‌اند، نام «اله» را براي «هواي نفس» آنها گذاشته است.141

بنابراين، عبادت‌هاي مسيحيان براي مريم(س)، در عمل عبادتي بي قيد و شرط بود؛ يعني تسليم محض در برابر آن حضرت بودند. اين از سوي خداي متعال نكوهيده و مورد سرزنش بود.

نتيجه‌گيري

از آنچه گذشت به دست مي‌آيد كه اولاً، پرستش مريم در جهان مسيحيت وجود داشته است. ثانياً، آيه در مقام بيان چيز ديگري است. حاصل، برخي ادله در پرستش حضرت مريم در مسيحيت، عبارتند از:

1. يك نويسندة كاتوليك در دوران معاصر گفته است: «كساني كه مريم(س) را فراموش نموده و از پرستش او غفلت مي‌كنند، اخلاقاً نجات آنها ممكن نمي‌شود». همچنين تريمينگام از تثليثي سخن رانده است كه در قديم، فرقه‌اي بدان باور داشته است. در اين تثليث، خداي مادر، به‌جاي روح القدس نشسته است: (خداي پدر، خداي پسر و خداي مادر).

2. زمينة پرستش مريم(س)، ظاهراً به كليساي بيزانس به قرن ششم مي‌رسد.

3. پس از پذيرفته شدن عيد عروج از سوي كليساي روم در سال 750م. به دنبال مراسم عيد، پرستش مريم(س) به عنوان مادر خدا در حوزه كليساي روم خاصه در فرانسه، به تدريج رواج فوق‌العاده‌اي يافت.

4. كليساي مشرق‌زمين، مريم(س) را مانند خداي متعال پرستش مي‌كنند. او را موجودي فوق بشر مي‌دانند كه در رحم او، بشريت و الوهيت در پيكر عيسي(ع) امتزاج يافت و در اين كليسا، مؤمنان ارتدكس در مقابل تمثال حضرت مريم(س) در خانه و يا در كليسا نماز و عبادت به‌جاي مي‌آوردند.

5. از 433 پرستش‌گاه موجود در روم، 121 محل از آنها تنها به مريم(س) اختصاص دارد.

6. در سال 1854 م. پرستش مريم(س) از سوي كليساي روم به طور رسمي جزو مبادي اعتقادية مذهب كاتوليك قرار گرفت. در قرن نوزدهم، پاپ، تثليث ثاني شامل عيسي، مريم و يوسف نجار را تصديق كرد.

7. برخي فرقه‌هاي مسيحي به‌نام «شواليه‌هاي معبد» و «كولي ريدي» مريم(س) را پرستش مي‌كردند.

منابع

آشتياني، جلال‌الدين، تحقيقي در دين مسيح، بي‌جا، نگارش، 1368.

الآلوسي، سيدمحمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج4، تحقيق علي عبدالباري عطية، بيروت، دارالكتب العلمية، بيروت‏، 1415 ق‏.

برانتل، جرج، آيين كاتوليك، ترجمه حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان مذاهب، ‌1381.

براون، كالين، فلسفه و ايمان مسيحي، ترجمه طاطه‌وس ميكائيليان، تهران، علمي و فرهنگي، 1375.

بهرام محمديان، دايرة المعارف كتاب مقدس، تهران، روز نو، 1380.

بهشتي، احمد، عيسي(ع) در قرآن، تهران، اطلاعات، 1375.

تيسن، هنري، الاهيات مسيحي، ترجمه ط. ميكائليان، بي‌جا، حيات ابدي، بي‌تا.

جو ويور، مري‌، درآمدي بر مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381.

جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، 1377.

دايرة المعارف كتاب مقدس، ترجمه بهرام محمدي و ديگران، تهران، سرخدار، 1381.

الدر، جان، تاريخ اصلاحات كليسا، ترجمه نور جهان، تهران، نور جهان، 1326ش. -1947م.

رضا، محمدرشيد، تفسير القرآن الكريم؛ الشهير بتفسير المنار، مصرف دار المنار، 1367ق.

روستن، لئو، فرهنگ تحليلي مذاهب امريكايي، ترجمه محمد بقايي، تهران، حكمت، 1376.

زرين‌كوب، عبدالحسين، در قلمرو وجدان سيري در عقايد و اديان و اساطير، تهران، علمي، 1369.

زيبايي‌نژاد، محمدرضا، مسيحيت شناسي مقايسه‌اي، تهران، سروش، 1382.

ستاري، جلال، جانهاي آشنا، تهران، توس،1370.

شيخو، لويس، النصرانية و آداب‌ها بين عرب الجاهلية، بيروت ـ لبنان، منشورات دار المشرق ش م م، 1989.

الصدر، السيدرضا، المسيح في القرآن، لبينان، دار الأرقم، صورـ 1413.

الطباطبايي، سيدمحمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، منشورات جامعة المدرسين في‌الحوزة العلمية، 1417 ق.

الطبرسي، أبوعلي الفضل بن الحسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 3، تحقيق وتعليق لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، بيروت ـ لبنان، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1415 - 1995م.

الطوسي، محمدبن حسن‏، التبيان فى تفسير القرآن‏، تقديم شيخ آغا بزرگ تهراني، تحقيق احمد قصير عاملي‏، بيروت، دار احياء التراث العربي‏، بي‌تا.

فروم، اريك، جزم انديشي مسيحي و جستاري در مذهب، روانشناسي و فرهنگ، ترجمه منصور گودرزي، تهران، مرواريد، 1378.

كاكس، هاروي، مسيحيت، ترجمه عبدالرحيم سليماني اردستاني، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1378.

كتاب مقدس.

الكرملي، انستاس ماري، اديان العرب و خرافاتهم، تحقيق و تقديم وليد محمود خالص،‌ بيروت، المؤسسة العربية لدراسات و النشر، 2005م.

مالروب، ميشل، انسان و اديان، نقش دين در زندگي فردي و اجتماعي، ترجمه مهران توكل، تهران، ني، 1379.

مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس.

مسجد جامعي، عليرضا، اسلام آيين برگزيده؛ نگاهي اسلامي به دين‌شناسي تطبيقي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و نشر، 1383.

مك آفي، رابرت، روح آيين پروتستان، ترجمه فريبرز مجيدي، تهران، نگاه معاصر، 1382.

مك گراث، الستر، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ترجمه عيسي ديباج، مشاور الاهياتي؛ مهرداد فاتحي، تهران، روشن، 1385.

مك گراث، آليستر، درسنامه الهيات مسيحي؛ شاخصه‌ها، منابع و روش‌ها، ترجمه بهروز حدادي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1384.

مولند، اينار، جهان مسيحيت، ترجمه محمدباقر انصاري و مسيح مهاجري، تهران، موسسه انتشارات اميركبير، 1381.

ميلر، ويليام. م، تاريخ كليساي قديم در امپراتوري روم و ايران، ترجمه علي نخستين، تهران، حيات ابدي، 1981.

ناس، جان باير، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي‌اصغر حكمت، ويراستار پرويز اتابكي، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1382.

والز، اندرو، مسيحيت در جهان امروز، ترجمه احمدرضا مفتاح و حميد بخشنده، قم، دانشگاه اديان و مذاهب، 1389.

وي، سيمون،‌ نامه به يك كشيش،‌ ترجمه فروزان راسخي، مقدمه و ويرايش مصطفي ملكيان، تهران، نگاه معاصر، 1381.

ويور، مري جو، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381.

يونگ، كارل گوستاو، پاسخ به ايوب، ترجمه فواد روحاني، تهران، جام، 1377.

(Theologische Real enzyklopadie) TRE, de Gruyter - Evangelisches Verlags Werk GmbH, Berlin. New York, 2000.

J. M. Abd -El- Jalil, MARIA IM ISLAM, Werl / West F.(Deutsch land).

Parrinder, Geoffrey؛ Jesus in the Quran؛ Sheldon Press London.


1. منوفيزيت‌ها(Monfezites /Monophysites ) يا تك‌ذات‌انگاران به‌معناي قائلان به «يك ذات»، واژه‌اي كليدي در شكل‌گيري آموزة مسيح است. نام ديگر اين فرقه يعقوبيه(Jacobite) است كه منسوب به يعقوب براداي، بنيان‌گذار بزرگ آن در قرن ششم است. اين گروه درمردمان سرزمين‌هاي قديمي مسيحي‌نشين؛ يعني سوريه و مصر ريشه داشتند. اينان معتقدند صفت الاهي و انساني مسيح، سبب به‌وجودآمدن يك طبيعت واحد شده است. (ر.ك: اندرو والز، مسيحيت در جهان امروز، ترجمه احمدرضا مفتاح و حميد بخشنده، ص 150؛ اينار مولند، جهان مسيحيت، ترجمه محمدباقر انصاري و مسيح مهاجري، ص 42-43).

2. آرياني‌ها (Arrianism) پيروان آريوس هستند. آريوس معتقد است كه خدا يگانه منشأ تمام مخلوقات است. مي‌گفت خداوند موجود متعالي، دست‌نايافتني و غيرقابل شناخت است. آريوس معتقد بود كه پسر با وجود شأن و منزلت استثنايي‌اش، كماكان يك مخلوق است و مي‌گفت پسر به‌هيچ وجه نمي‌تواند پدر را بشناسد. (ر.ك: مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 364-368).

3. نستوري‌ها (Nestorianism)، در واقع پيروان مكتب انطاكيه هستند. اين مكتب با عنوان مسيح‌شناسي شناخته شده و در آسياي صغير (تركيه امروزي) به سر مي‌بردند. يكي از پيشگامان اين مكتب نستوريوس است كه اين مكتب به نام وي نيز خوانده شده است. ايشان معتقد است: مسيح ماهيتي دوگانه دارد؛ زيرا هم خداست و هم انسان. اينان نيز مانند منوفيزيت‌ها ريشه در مسيحيان سوريه و مصر دارند. (ر.ك: مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ترجمه عيسي ديباج، ص 370-373؛ و نيز اندرو والز، مسيحيت در جهان امروز، ص 150).

4. كليسا در دو جنبه به كار رفته است: جنبة جهاني و جنبة محلي. جنبة جهاني آن متشكل از تمام كساني است كه از روح خدا متولد شده و به وسيله اين روح در بدن مسيح(ع) تعميد يافته اند و از نظر محلي براي گروه ايمان داران موجود در محلي خاص به كار مي‌رود؛ مانند كليساي اورشليم كه مسيحيان واقع در شهر اورشليم هستند و كليساي اَفَسُس كه مسيحيان واقع در شهر افسس هستند. البته ساختماني كه مسيحيان مراسم عبادي خود را در آن برگزار مي‌كنند را نيز كليسا گويند. (ر.ك: هنري تيسن، الاهيات مسيحي، ترجمه ط. ميكائليان، ص 296-298).

5. TRE (Theologische Realenzyklopädie), B. 22, P, 123.

و نيز ر.ك: ويليام مونتگمري وات، برخورد آراي مسلمانان و مسيحيان تفاهمات و سوء تفاهمات، ص 8-9.

6. ر.ك: الستر مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 238-243؛ ر.ك:‌ دايرة المعارف كتاب مقدس، ترجمه بهرام محمدي و ديگران، ص 404.

7. ر.ك: رابرت مك آفي بروان، روح آيين پروتستان، ترجمة فريبرز مجيدي، ص 331.

8. ر.ك: مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، واژة مريم، ص 749.

9. يوحنا 2: 1-5

10. مرقس 3: 31-35

11. لوقا 2:‌ 43 -50

12. لوقا 1: 28-38

13. لوقا 1: 42-43

14. لوقا 1: 46-55

15. The Magnificat.

16. ر.ك: جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ترجمه نور جهان، ص 50؛ اريك فروم، جزم انديشي مسيحي، ترجمه منصور گودرزي، ص103- 104.

17. Mariology.

18. ر.ك: جرج برانتل، آيين كاتوليك، ترجمه حسن قنبري، ص 88- 89.

19. ملكا در زبان سُرياني به معناي «پادشاه» است.

20. ر.ك: عباس رسول‌زاده و جواد باغباني، شناخت مسيحيت، ص 341.

21. كليساي پرسبيتري عبارت است از شاخة انگليسي و اسكاتلندي كليساي اصلاح شده كه جان ناكس (1513-1572) آن را تأسيس كرد. (ر.ك: مري جو ويور، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، ص 208-209).

22. ر.ك: عباس رسول‌زاده و جواد باغباني، شناخت مسيحيت، ص 502-503.

23. ر.ك: جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ترجمه نور جهان، ص 48.

24. به عقيده پولس، مسيح(ع)، آدم نوين است كه بر گناه و مرگ كه از طريق آدم اول وارد جهان شد پيروز گشته است. (براي مطالعة بيشتر ر.ك: دايرة المعارف كتاب مقدس، ص 405؛ و نيز ر.ك: جرج برانتل، آيين كاتوليك، ص 89؛ و نيز ر.ك: لئو روستن، فرهنگ تحليلي مذاهب امريكايي، ترجمه محمد بقايي، ص 242).

25. به باور مسيحيت حواي اول با مكر و حيله مار (شيطان) وسوسه شد و شوهر را نيز به ارتكاب گناه كشاند و بدين صورت نافرماني خدا را كرد.

26. پيدايش 15:3

27. ر.ك: جرج برانتل، آيين كاتوليك، ص 89؛ نيز ر.ك: دايرةالمعارف كتاب مقدس، ص 405.

28. ايرنيوس، اولين متفكر الاهي دربارة مريم(س) خوانده مي‏شود.

29. براي مطالعة بيشتر (ر.ك: توني لين، تاريخ تفكر مسيحي، ترجمه روبرت آسريان، ص 490؛ نيز ر.ك: دايرة المعارف كتاب مقدس، ص 405).

30. ر.ك: جرج برانتل، آيين كاتوليك، ترجمة حسن قنبري، ص 89.

31. ساير گروه‌هاي مسيحي غير از كاتوليك اين نظر را اغراق ‌آميز مي‌دانند و اغلب گويي كاتوليك‌ها از مريم(س) الاهه ساخته‌اند. براي مطالعة بيشتر ر.ك: دايرةالمعارف كتاب مقدس، ص405.

32. ر.ك: دايرة المعارف كتاب مقدس، ص405-406.

33. Cyril of Alexandria.

34. ر.ك: جرج برانتل، آيين كاتوليك، ص92.

35. ر.ك: عليرضا مسجد ‌جامعي، اسلام آيين برگزيده، ص125.

36. Nestorius.

37. ر.ك: جلال الدين آشتياني، تحقيقي در دين مسيح، ص 147؛

see: Parrinder, Geoffrey, Jesus in the Quran.

38. ر.ك: ميشل مالروب، انسان و اديان؛ نقش دين در زندگي فردي و اجتماعي، ترجمه مهران توكلي، ص 83.

39. Chritokos.

40. Anthropotokos.

41. براي مطالعة بيشتر ر.ك: جلال‌الدين آشتياني، تحقيقي در دين مسيح، ص 147.

42. Bernardinos.

43. ر.ك: جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 51.

44. ر.ك: رابرت مك ‌آفي براون، روح آيين پروتستان، ترجمة فريبرز مجيدي، ص 331؛ و براي مطالعة بيشتر در مورد «مادري خدا» جان‌الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص51؛ جرج برانتل، آيين كاتوليك، ص 93؛ آليستر مك گراث، درسنامه الاهيات مسيحي؛ شاخصه‌ها، منابع و روش‌ها، ترجمه بهروز حدادي، ص 143؛ دايرة ‌المعارف كتاب مقدس، ص 405 و 406.

45. ر.ك: دايرة المعارف كتاب مقدس، ص 406.

46. متي 1: 25 و لوقا 2: 7

47. متي 13: 55 و 27: 56

48. ر.ك: الستر مك گراث،درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 76.

49. ر.ك: لئو روستن، فرهنگ تحليلي مذاهب امريكايي، ص 239-240؛ ر.ك: دايرةالمعارف كتاب مقدس، ص، 406- 407.

50. ر.ك: ميشل مالروب، انسان و اديان، ص71 و93.

51. اشعيا 7: 14

52. Parthenos, almah.

53. ر.ك: جلال‌الدين آشتياني، تحقيقي در دين مسيح، ص144- 145.

54. Immaculate conception.

55. متي 13: 55

56. ر.ك: دايرةالمعارف كتاب مقدس، ص407.

57. Paschadius Radbertus.

58. Anselm.

59. معادل لاتين گناه، «macula» است.

60. ر.ك: جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 51؛ ر.ك: الستر مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 49ـ50.

61. روز تبشير «Time of the Annunciation» يا «Annunciation Day» روز 25 مارس است كه به باور مسيحيان در اين روز، روح القدس بشارت بارداري مريم(س) را داد و به وي گفت عيسي(ع) از او متولد خواهد شد. اين واقعه در لوقا 1: 26-38 آمده است و مسيحيان اين روز را هر ساله جشن مي‌گيرند. ر.ك: روستن، لئو،‌ فرهنگ تحليلي مذاهب آمريكا، ص 509 و 560-561.

62. ر.ك: لئو روستن، فرهنگ تحليلي مذاهب امريكايي، ص 67.

63. ر.ك: جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 51؛ ر.ك: دايرة‌المعارف‌ كتاب مقدس، ص 407.

64. ر.ك: دايرة ‌المعارف‌ كتاب مقدس، ص 407.

65. يكي از پيروان فرقة فرانسيسكن‌ها و از مدافعان آموزة باداري معصومانه مريم(س) است. وي بحث‌هاي مريم شناسي را مبسوط تر و تكامل يافته تر نسبت به دوران پيش از خود داد. او به «فقيه ظريف» شهرت داشت و تحولات بسيار مهمي را در الاهيات مسيحي به وجود آورد. (ر.ك: الستر مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 48-50 و 56).

66. ر.ك: دايرةالمعارف كتاب مقدس، ص 407.

67. Assumption.

68. ر.ك: جان الدر، همان، ص 51.

69. يوحناي دمشقي(675-749)، «John Damascus» يكي از انديشمندان دوران آباي كليسا(كساني كه قصد داشتند تا از بيانات، اشارات، تصاوير و الگوهاي مسيح‌شناختي كه به‌صورت پراكنده در عهد جديد وجود داشت، صورتي نظام‌مند و منسجم بسازند) در منطقة شرق مديترانه است. در زمان امپراتوري بيزانس، مراكز تفكر
مسيحي در شرق مديترانه عبارت بودند از قسطنطنيه، مصر و سوريه؛‌ اما به‌تدريج بر قدرت و اهميت الاهياتي و سياسي قسطنطنيه افزوده شد. يوحناي دمشقي يكي از متفكران اين دوران، با اثرش به‌نام در باب ايمان ارتدكس (de fide orthodoxa)،‌ در تثبيت ديدگاه الاهياتي كليساي شرق نقش فوق‌العاده‌اي داشت؛ اگرچه وي را بيشتر شارح و مبين ايمان مي‌دانند تا متفكري بديع يا انديشمندي كه كارش تأملات الاهياتي است. (ر.ك: الستر مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 29، 60-61 و 361).

70. Pope Pius XII.

71. ر.ك: توني لين، تاريخ تفكر مسيحي، ص 418.

72. ر.ك: همان، ص 483؛ ر.ك: دايرةالكتاب مقدس، ص408؛ ر.ك: جرج برانتل، آيين كاتوليك، ص93؛ و نيز ر.ك: لئو روستن، فرهنگ تحليلي مذاهب آمريكا، ص 240؛ ر.ك: جلال‌الدين آشتياني، تحقيقي در دين مسيح، ص 146.

73. هاروي كاكس، مسيحيت، ترجمه عبدالرحيم‌ سليماني اردستاني، ص71.

74. كارل گوستاو يونگ، پاسخ به ايوب، ترجمه فواد‌ روحاني، ص 207.

75. ر.ك: لئو روستن،‌ فرهنگ تحليلي مذاهب آمريكا، ص 67.

76. Presbyters.

77. ر.ك: لئو روستن،‌ همان، ص 146.

78. ر.ك: توني لين، تاريخ تفكر مسيحي، ص 490؛ ر.ك: الستر مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 56؛ ر.ك: رابرت مك‌ آفي براون، روح آيين پروتستان، ترجمه فريبرز مجيدي، ص 331.

79. ر.ك: توني لين، تاريخ تفكر مسيحي، ص 483.

80. Leo, XIII.

81. ر.ك: توني لين، همان، ص 484.

82. ر.ك: لئو روستن،‌ همان، ص 240.

83. اين همان دعاي معرفي است كه در زبان لاتين به «Ave Maria» معروف است: «سلام‌ بر تو اي‌ مريم‌، سرشار از فيض‌، خداوند با توست‌؛ فرخنده‌ هستي‌ تو در ميان‌ زنان‌، و فرخنده‌ است‌ عيسي‌، ثمرة رَحِم‌ تو. اي‌ مريم‌ مقدس‌، مادر خدا، دعا كن‌ براي‌ ما گناه كاران‌، اكنون‌، و در ساعت‌ مرگ مان‌. آمين‌.»

84. ر.ك: ‌هاروي كاكس، مسيحيت، ص 69-71.

85. ر.ك: دايرة ‌المعارف كتاب مقدس، ص408- 409.

86.افسسيان 5: 30

87. ر.ك: دايرة ‌المعارف كتاب مقدس، ص 409.

88. يوحنا 27:19

89. ر.ك: لئو روستن، فرهنگ تحليلي مذاهب امريكايي، ص 240؛ ر.ك: جرج برانتل، آيين كاتوليك، ص89-90.

90. TRE, (Theologisch Realenzyklopadie), B. 22, P. 123.

91. Ibid.

92. LThk, (p. 1230).

93. ر.ك: جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 52.

94. ر.ك: محمد رشيدرضا، تفسير القرآن الكريم؛ الشهير بتفسير المنار، ج 7، ص 263.

95. المشرق، ش 9، سال هفتم چاپ اين مجله.

96. ر.ك: محمد رشيدرضا، همان، ص 263-264.

97. انستاس الكرملي، «قدم التعبد للعذراء»، مشرق الكاتوليكية البيروتية، ش 14، از سال پنجم چاپ اين مجله.

98. پيدايش 3: 15 «دشمني در ميان تو و زن و در ميان ذريت تو و ذريت وي مي‏گذارم.» همان طور كه بيان شد مفسرين، زن را به مريم عذراء(س) تفسير كرده اند.

99. انستاس كرملي با استناد به سفر اول پادشاهان 18: 41-46، مي‌گفت حضرت ايليا آشكارا مريم عذراء(س) را عبادت مي‌كرد. روزي ايليا به غلام خود اَخاب گفت برو بر روي قلة كَرَمل به دريا نگاه و توجه كن كه چه مي‌بيني. او رفت و برگشت و گفت چيزي نديدم. تا هفت بار او را فرستاد كه در مرتبة هفتم آمد گفت تكه ابري به اندازة كف دستِ مردي كه از دريا برخاسته بود، ديدم. انستاس ادعا مي‌كرد آن تكه ابر به صورت مريم عذراء(س) و بلكه خود مريم(س) بود. (ر.ك: محمد رشيدرضا، همان، ص 263-264).

100. Constantine

101. ر.ك: محمد رشيدرضا، همان، ص 262-263.

102. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 6، ص 243.

103. ر.ك: محمدبن حسن طوسي‏، التبيان‏، ج 4، تحقيق احمد قصير عاملي‏، ص 67‏؛ أبو علي الفضل بن الحسن طبرسي، مجمع البيان، ج 3، ص 415؛ سيدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج4، ص 62؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، همان. گويا مريميه اين باور را از مجوس(زرتشتيان) گرفته بودند؛ زيرا اينان مريم(س) را با اهورا مزدا تطبيق مي‌دادند. آنها مي‌گفتند وي به يزدان(مبدا نيكي و خير) و به اهريمن(مبدا بدي و شر) باردار شده است. او مي‌خواست يزدان را به دنيا بياورد كه اهريمن در ولادت از يزدان پيشي گرفت؛ بنابراين شرور بر گروه خير پيشي گرفت. مريميه مولود را اختصاص به مسيح(ع) داده بودند و او را فاعل نيكي‌ها مي‌دانستند. سيدرضا صدر، مسيح في القرآن، ص 132.

104. Trimingham: Christianity in Arabia before the Time of Muhammad.

105. ر.ك: توماس ميشل، كلام مسيحي، ص 79. برخي باور دارند كه اين تنها يك حدس است و اسنادي از دوران جاهليت در اين خصوص در دست نيست. از سوي ديگر، منابع بي شماري وجود دارد ـ از جمله افسانه‌هاي بت‌پرستي در آيين كليسا، نوشته محمد طاهر تنّيرـ كه اثبات مي‌كند تثليث و ساير اعتقادات انحرافي مسيحيت از آيين‌هاي بت‌پرستي گرفته شده است. (ر.ك: ميشل، توماس، همان).

106. ر.ك: ويليام. م ميلر، تاريخ كليساي قديم در امپراطوري روم و ايران، ص258.

107. Collyridiens.

لويس شيخو گفته است: ابن بطريق و ابن تيميه فرقة «كولي ريدي» را بر فرقة «مريميه» و «بربرانيه» تطبيق مي‌دهند. ر.ك: لويس شيخو، النصرانية و آدابها بين عرب الجاهلية، ص 112-113.

108. Cananaite.

109. ارميا 44: 17-25

110. Rosch.

111. Astarte.

112. ر.ك: اريك فروم، جزم انديشي مسيحي، ص 104.

113. ر.ك: ويليام مونتگمري وات، برخورد آراي مسلمانان و مسيحيان تفاهمات و سوء تفاهمات، ترجمه محمدحسين آريا، ص 39.

114. ر.ك: عبدالحسين زرين‌كوب، در قلمرو وجدان، ص212؛ ر.ك:‌ جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 51.

115. ر.ك: جان. بي ناس، تاريخ جامع اديان، ص649 - 650.

116. “Hail, Mary”.

117. ر.ك: هاروي كاكس، مسيحيت، ص 68-69.

118. Loyola.

119. ر.ك:‌ جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 52.

120. ر.ك: اريك فروم، جزم انديشي مسيحي، ص103- 104.

121. Einsiedeln.

122. ر.ك: توني لين، تاريخ تفكر مسيحي، ص 277.

123. ر.ك: عبدالحسين زرين كوب، در قلمرووجدان، ص212.

124. پيدايش 1: 27 و نيز افسيسان 4: 24 و يعقوب 3: 9

125. ر.ك: مري جو ويور، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، ص 142-143.

126. «Iconoclasts» اينان چون خواهان شكستن تمثال‌ها بودند، آنان را تمثال شكن مي‌گفتند.

127. Iconoclasm

128. ر.ك: الستر مك گراث، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ص 61 و 390؛ ر.ك: مري جو ويور، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، ص 140-142.

129. از آن جا كه محل استقرار اين شواليه ها معبد سليمان بود، آنان را «شواليه‌هاي معبد» مي‌گفتند. سرگذشت شوليه‌هاي معبد نزديك به يك قرن و نيم با جنگ‌هاي صليبي(قرن دوازدهم) گره خورده بود. اينان در سه جبهه (سرزمين قدس، شرق اروپا و اسپانيا) با مسلمين مي‌جنگيدند.

130. ر.ك: جلال ستاري، جان‌هاي آشنا، ص 145-150 و 265.

131. J. M. Abd -El-Jalil, MARIA IM ISLAM, Werl / West F.(Deutschland), p. 63.

132. پولس پرستان متأثر از آيين زردشت و باروهاي مرقيوم(Marcion) بودند؛ بنابراين پيكر و ظاهر عيسي(ع) را دروغين مي‌دانستند چراكه باور داشتند ماده مخلق شيطان است و نمي‌تواند روح الاهي را به بند كشد. اينان كشيش نداشته و منكر غسل تعميد و برخي مراسم مذهبي بودند. (ر.ك: جلال ستاري، جان‌هاي آشنا، ص 302ـ303.

133. Demeter، در اساطير يونان، الاهة محصول و حاصل خيزي، حامي كشاورزي، دختر كرونوس و رئا، خواهر زئوس و مادر پرسفونه است. (ر.ك: سيمون وي، نامه به يك كشيش،‌ ترجمه فروزان راسخي، ص 87؛ ر.ك: انستاس ماري الكرملي، اديان العرب و خرافاتهم، ص 128).

134. Isis، در دين مصر قديم، الاهة طبيعت است. پرستش وي منشاء يكي از نيرومندترين مقاومت هايي بود كه مسيحيت در آغاز با آن مواجه شد. در اساطير مصري، اسيس همسر باوفا و خواهر اوزيريس و مادر هوروس است. ايسيس را مادر و صاحب انواع سحر و جادو مي‌دانستند و پرستش وي تا 560م. رواج داشت. (ر.ك: سيمون وي،نامه به يك كشيش،‌ ص 94-95).

135. ر.ك: سيمون وي،نامه به يك كشيش،‌ ص 94.

136. ر.ك: ويليام. م ميلر، تاريخ كليساي قديم در امپراطوري روم و ايران، ص 189-190.

137. ر.ك: سيمون وي،‌ نامه به يك كشيش،‌ ص 81-83.

138. محمد رشيد رضا، تفسير القرآن الكريم؛ الشهير بتفسير المنار، ج 7، ص 263.

139. ر.ك: احمد بهشتي، عيسي در قرآن، ص، 302 - 304.

140. ر.ك: همان، ص 303-305.

141. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 6، ص 242-244؛ ر.ك: سيدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج4، ص 62.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: , مسیحیت , مریم مقدس ,
تاریخ :
بازدید : 171
نویسنده : محمد

اظهارات رسمي دربارة مريم(س)

كليسا چهار حقيقت را دربارة مريم(س) به طور رسمي اعلام كرد. براي آگاهي بيشتر از سير تحول تفكر مسيحي دربارة مريم(س)، به اجمال اين چهار حقيقت را بيان مي‌داريم.

أ. مادري خدا

اصلي‌ترين حقيقت دربارة مريم(س)، اين است كه مريم(س) حقيقتاً مادر خداست.31البته اين سخن مستلزم اين معنا نيست كه مريم(س) پيش از خدا وجود داشته باشد و الوهيت عيسي(ع) مديون او است.32سيرل ‌اسكندراني33مي‌گويد: باكرة مقدس، خدا را به لحاظ جسماني حمل كرد و به دنيا آورد؛ يعني ذات او را با جسم همراه كرد. بنابراين مي‌توان او را مادر خدا دانست.34

پاپ ‌پيوس، مريم(س) را مادر خدا مي‌نامد؛ زيرا به باور او عيسي(ع)، كه همان خداي آسمان‌ها و زمين بود، از مريم(س) باكره متولد شده است.35اين آموزه در طول تاريخ مورد مخالفت كساني از جمله نِستوريوس،36قرار گرفته است. وي در اوايل قرن پنجم ميلادي اعلام كرد: مريم(س)، مادر خدا نيست؛ بلكه او تنها زاينده عيسي(ع) به‌صورت انسان است و هر كس مريم(س) را مادر خدا يا مادر لوگوس بداند و يا ادعا كند كه لوگوس براي ارايه به مردم تجسم يافته و به گوشت تبديل شده است، ملعون خواهد بود.37وي مي‌گفت: عيسي(ع) دو نمود دارد: يكي خدا و ديگري انسان و مريم مادر «عيسي ـ انسان» است، نه مادر «عيسي ـ خدا».38در مقابل، كليساي كاتوليك در سال 431 م. او را تكفير و سپس تبعيد كرد و اعلام نمود: هر كس ادعا كند كه مريم(س) فقط «كريستوكس» 39يا زايندة مسيح(ع) يا «آنتروپوتوكس»40يا زاينده انسان بوده است، مرتد و مهدورالدم است.41

در قرن پانزدهم ميلادي، برناردينوس،42مبناي تعليمي خود را بر برتري مادر بر پسر قرار داده بود و سپس نتيجه مي‌گرفت، مريم(س) برتر از خداست.43پروتستان‌ها مي‌گويند: آموزه‌هاي اخير كاتوليك‌ها راجع به مريم(س)، نه‌تنها فراتر از مندرجات كتاب مقدس است، بلكه يگانه منجي بودن عيسي مسيح(ع) را نيز به خطر مي‌اندازد.44

ب. بكارت هميشگي مريم(س)

در پايان قرن چهارم، بكارت مادام العمر حضرت مريم(س) به‌عنوان حقيقتي مكشوف، از سوي مسيحيان پذيرفته شده بود. كليسا اين ديدگاه را در سال 469 م. رسماً اعلام كرد.45پروتستان‌ها مي‌گويند: اولاً، چنين باوري در كتاب مقدس وجود ندارد. ثانياً، از كتاب مقدس شواهدي ـ مثل «پسر انسان»،46 «برادران عيسي(ع)»47و ... ـ خلاف اين باور داريم. پس اين باور را بايد كنار گذاشت.48ژروم (وفات 420 م.) و برخي مفسران كاتوليك، در پاسخ به پروتستان‌ها مي‌گويند: بايد اشارة انجيل به برادران عيسي(ع) را به عموزادگان و اقوام وي تفسير كرد.49

پروتستان‌ها، دخالت عوامل «فراطبيعي» در تولد عيسي(ع) را منكر بودند. بنابراين باكره بودن مريم(س) را نيز انكار مي‌كنند. يك گروه «عقل‌گرا» در پروتستان‌ها به «فراطبيعت» نيز بدگمان‌اند و مي‌گويند: وصف «باكره» براي مريم(س) در متون مقدس به گونه‌اي مبهم به كار رفته است كه «دوشيزه» معنا مي‌دهد. در هر حال، براي يك مسيحي ضرورت ندارد باور كند كه عيسي مسيح(ع) از يك مادر باكره زاده شده باشد.50

اصطلاح «باكره» را متي از نسخه يوناني كتاب مقدس اقتباس كرده است. گفته شده است در كتاب‌ اشعيا،51كلمة عبري «الماه»52به كار رفته كه آن را به‌اشتباه به «پارتنس» برگردان كرده‌اند. كلمه «الماه» به معناي «نوعروس» و «زن جوان» است، نه «باكره».53

ج. لقاح مطهر يا معصوميت از گناه اوليه54

باور مسيحيان اين است كه گناه اوليه، فقدان صميميت با خداست كه از طريق آدم و حوا‡ به تمام انسان‌ها منتقل مي‌شود. كاتوليك‌ها بر اين باورند كه مريم(س)، با لطف ويژة الاهي معصوم از اين گناه است؛ يعني وي از لحظة انعقاد نطفه مبرّا از گناه بوده است، اگر چه خلقت و تولدش مانند ساير انسان‌ها است. آنان از اين مسئله به «بارداري معصومانه» تعبير مي‌كنند كه غالباً با «تولد مسيح از مادري عذرا»55اشتباه مي‌شود.56

پاسشازيوس رادبرتوس (قرن نهم)57مي‌گفت: مريم(س) پيش از تولد عصمت و طهارت بدو داده شد؛ در صورتي‌كه آنسلم (حدود 1033-1109م)58معتقد بود كه مريم(س) مانند هر انسان ديگر ـ جز عيسي(ع) ـ در گناه59سهيم است. ولي پيش از تولد مسيح(ع) طاهره، معصوم و داراي قداست شده بود. اسكوتس (1265-1308م.) گفت: عيسي(ع) با كار نجات توانست مريم(س) را از ننگ گناه اوليه محفوظ و مصون بدارد. در قرن دوازدهم، جمعي از معلمان ادعا مي‌كردند: نطفة وي بدون گناه و عاري از هر گونه لغزش بسته شده است؛ اما پاپ اينوسنت سوم (وفات 1216م.) و آكوئيناس (حدود 1225-1274م.)، كه لقب فرشته به او مي‌دادند، اين باور را ردّ كردند.60كليساي ارتدكس شرقي نيز اين باور را نمي‌پذيرد و معتقد است: تنها مسيح(ع) بدون گناه اوليه در رحم مريم(س) پرورش يافت و به دنيا آمد. حال آنكه مريم عذرا(س) در روز تبشير61از اين گناه پاك شد.62به هر حال پاپ پيوس نهم (1846-1878م.) در هشتم دسامبر 1854م. اعلام كرد، مريم عذرا(س) به خاطر شايستگي عيسي مسيح(ع) و با فيض خداوند در اولين لحظة لقاحش از گناه مصون نگاه داشته شد. از اين پس، اين آموزه جزو اصول ايماني كليسا به حساب آمد و هر كس كه منكر اين آموزه بود، محكوم خوانده مي‌شد و به باور عموم خللي به ايمان وي وارد آمده بود.63

مشكل اساسي، نجات واقعي مريم(س) بود؛ زيرا دست‌كم براي يك لحظه زير گناه بايد قرار مي‌گرفت؛ چون او انسان و از نسل آدم(ع) است. در غير اين صورت، مريم(س) مي‌بايست منجي باشد و اين با تنها منجي (عيساي مسيح(ع)) سازگاري نداشت.64دونس‌ اسكوتوس،65در پاسخ به اين مشكل گفت: معصوميت مريم(س) از گناه اوليه، خود يك نجات از قبل پيش بيني شده است. خدا پيش از شكل‌گيري گناه اوليه، مريم(س) را از اين قانون عمومي مستثنا كرده بود و نجات مريم(س) به معناي دور بودن گناه از او مي‌باشد، نه رهايي‌‌بخشي.66

د. عروج معصومانه67

صعود مريم باكره براي اولين بار در برخي نوشته‌ها در قرن چهار به چشم مي‌خورد. برخي از دانشمندان مسيحي معتقدند، عيد صعود مريم(س) در قرن ششم ميلادي بر پا شده است. گروه ديگري وقوع آن را در قرن هفتم دانسته‌اند. به باور آنان، اين عيد يادگار روزي است كه جسم و روحِ مريم باكره(س) به آسمان صعود كرده است.68به تدريج، در اواخر قرن هشتم ميلادي، به‌ويژه با تأثير آثار يوحناي‌ دمشقي،69اين باور در كليساي شرق مورد پذيرش همه قرار گرفت. اما زمان بسياري سپري شد تا اين باور در كليساي غرب نيز مورد پذيرش واقع شود. پاپ پيوس دوازدهم (1939-1958م.)،70اين باور را جزو اصول ايماني تعريف كرد.71بيشتر الاهي‌دانان كاتوليك بر اين باورند كه مريم(س) پس از مرگ زنده شده و به آسمان صعود كرده است.72

يونگ، اعلام عقيدة «صعود مريم(س)» در سال 1950م. را مهم‌ترين حادثه در جهان مسيحيت، از زمان اصلاحات [كليسا] مي‌دانست؛ زيرا معتقد بود اين [اعلام] جنس مؤنث را تا مكان امني در الوهيت مسيحي بالا برد.73وي گفت: مضمون فتواي پاپ پيوس دوازدهم اين است كه «لازم بود آن عروسي كه خدا به همسري گرفته بود، در حجلة آسمان منزل كند.»74

برخلاف كليساي كاتوليك كه به عروج جسماني و روحاني مريم(س) باور داشت، كليساي ارتدكس شرقي تنها عروج روحاني مريم(س) را قبول داشت.75پرسبيتري‌ها76نيز اگرچه مريم(س) را به عنوان «مادر خداوندگار ما» گرامي مي‌دارند، امّا عقايدي نظير «بارداري معصومانه» يا «عروج مريم به آسمان» را ردّ كرده، معتقدند: اين باورها مطلقاً مبتني بر متون مقدس نيستند.77در شوراي واتيكاني دوم، آموزه‌هاي لقاح مطهر و صعود مريم(س) به آسمان، مجدداً تصديق شدند. برخي اسقف‌ها در اين شوراها، در پي آن بودند كه مريم(س) را نيز در كنار عيسي(ع)، نجات‌دهندة جهان معرفي كنند و اصطلاح «شريك در امر نجات» را به كار مي‌بردند. اگرچه اين اصطلاح به كار نرفت، ولي نقش وي در امر نجات به روشني تعريف شد.78

تعاليم ديگري درباره مريم(س)

تعاليم ديگري نيز دربارة مريم(س) در كليساي كاتوليك وجود دارد كه عبارتند از:

أ. مريم(س) در ملكوت فيض پسرش عيساي مسيح(ع)، ملكه است؛ بر اين اساس، پاپ پيوس دوازدهم سال1954م. عيد ملكه بودن مريم(س) را وارد تقويم كليسا كرد.79

ب. مريم(س) شفيع و واسطه فيض. سال 1891م. پاپ لئوي سيزدهم80در يك بخش‌نامه پاپي گفت:

همان گونه كه خدا خود را اراده كرده است، هيچ چيزي جز به وسيلة مريم از سوي او به ما بخشيده نمي‌شود. بنابراين، همان طور كه هيچ كس جز به وسيله پسر نمي‌تواند به پدر اعلي نزديك شود، به همين صورت نيز هيچ كس جز به وسيله مادر مسيح، نمي‌تواند به پسر نزديك شود.81

كاتوليك‌ها، خدا را از طريق مريم(س) عبادت مي‌كنند؛ زيرا معتقدند كه مريم(س) ميانجي‌اي بزرگ است؛82از اين‌رو، دعا به مريم(س) در زندگي روزانه يك فرد كاتوليك، معمول است. از جملة اين دعاها، دعاي «سلام بر تو اي مريم»83است كه مشهورترين آنهاست و امروزه بيش از هر دعاي ديگري خوانده مي‌شود.84اين دعاها مريم(س) را در مقام واسطه‌گري فيض الاهي و شفاعت او قرار مي‌دهند، نه در جاي خداي صانع و خالق همه خوبي‌ها.85

ج. مادر روحاني انسان‌ها؛ به باور مسيحيان، مريم(س) وقتي مادر بودنِ مسيح(ع) را پذيرفت، مادر همه شد. پاپ پيوس دهم، سال 1904م. گفت: مريم(س) با حمل منجي در رحم خويش، تمام كساني را حمل مي‌كرد كه زندگي‌شان از زندگي نجات‌دهنده نشأت گرفته بود. بر اين اساس همة ما كه با مسيح(ع) يكي شده‌ايم و «اعضاي بدن وي، از جسم و از استخوان‌هاي او»86مي‌باشيم، حقيقتاً از رحم او بيرون آمده‌ايم.87

در منطقه ‌كالواري، مريم(س) و يوحنا (شاگرد عيسي‌(ع)) در كنار يكديگر شاهد به صليب كشيده شدن عيسي‌(ع) بودند. در آن هنگام عيسي(ع) خطاب به يوحنا گفت: «اينك مادر تو» و خطاب به مادر خود گفت: «اينك پسر تو».88كاتوليك‌ها با استناد به اين واقعه مي‌گويند: مريم(س) مادر نوع بشر است. برخي نيز او را «مادر كليسا» گفته‌اند.89به تعبير ديگر، كاتوليك‌ها او را ام‌المؤمنين مي‌دانند.90

اگوستين (430-345م.) گفت: مريم(س) هم مادر مسيح(ع) و هم مادر اعضاي كليسا است؛ زيرا انسان‌ها در كليسا زندگي ايماني پيدا مي‌كنند.91البته آتاناسيوس (حدود 373-296م.) مي‌گويد: مريم(س) خواهر ماست؛ زيرا همه ما از آدم خلق شده‌ايم.92

بايد توجه داشت كه تا اينجا هدف مقاله، نشان دادن سير تحول باور مسيحيان نسبت به حضرت مريم(س) بود. به عبارت ديگر، تمام مطالبي كه تا اينجا بيان شد، نه در جهت اثبات موضوع، بلكه به نوعي بيانگر خاستگاه و زمينه‌هاي به‌وجود آمده براي پرستش حضرت مريم(س) ـ با فرض وجودـ بوده است. با توجه به آنچه گذشت، بايد ثابت شود كه آيا در چنين شرايطي، پديده‌اي به‌نام پرستش حضرت مريم(س) در ميان مسيحيان وجود داشته است، يا خير؟

الوهيت مريم(س)

پس از بررسی باورهاي مسيحيان دربارة مريم(س)، تا حدودي پي به جايگاه وي در ميان آنان برده‌ايم. حال بايد پرسيد آيا در مسيحيت، گروه يا گروه‌هايي وجود داشته است كه معتقد به الوهيت حضرت مريم(س) باشند و او را چونان خداي واحد پرستش كرده باشند يا خير؟

ابتدا آية شريفه‌اي را بيان مي‌كنيم كه مورد اعتراض مسيحيان واقع شده است؛ سپس سخن را با توجه به اين آية طرح مي‌كنيم. خداوند متعال در سورة مباركة مائده آية 116، خطاب به پيامبر عظيم‌الشأن خود، حضرت عيسي(ع) فرموده است: «و آن‌گاه [روز رستاخيز] كه خداوند گويد: اي عيسي ابن مريم! آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را همچون دو خدا سواي خداوند بپرستيد؟»(مائده: 116)

مسيحيان مدعي‌اند كه قرآن كريم در اين آية شريفه ـ العياذ بالله ـ نسبت ناروايي به مريم(س) داده است؛ چراكه بنا بر اين آيه، مسيحيان حضرت مريم را عبادت مي‌كردند و او را خداي خود مي‌پنداشتند. حال آنكه چنين سخني درست نيست؛ زيرا در هيچ‌جا و هيچ‌زماني نمي‌توانيد چنين مسئله‌اي را در جهان مسيحيت بيابيد.

دو پاسخ به اين مسئله مي‌توان داد: يكي جوابي نقضي؛ يعني در جهان مسيحيت مصدايقي را مي‌توان يافت كه مورد دلالت آيه شريفه باشد. به عبارت ديگر، با بررسي تاريخ كليسا، مي‌توان گروه‌هايي را يافت كه حضرت مريم را همچون خداي خالق مي‌پرستيدند. پاسخ ديگر، پاسخ حلي به اين شبهه است؛ يعني با نشان دادن مراد و معناي آية شريفه، خواهيم ديد كه آنچه مسيحيت از اين آية شريفة فهميده‌اند، درست نيست؛ و معنا و مفهوم آيه چيزي غير از درك آنان از اين آيه است. اين دو پاسخ عبارتند از:

أ. پاسخ نقضي:

اولين نمونة نقضي كه مي‌توان براي ادعاي مسيحيان آورد، اين است كه برخي از نويسندگان مسيحيِ كاتوليك، در دوران معاصر گفته‌اند: «كساني كه مريم(س) را فراموش نموده و از پرستش او غفلت مي‌كنند، اخلاقاً نجات آنها ممكن نمي‌شود.»93اين نويسنده، آشكارا قايل به پرستش حضرت مريم(س) مي‌باشد.

همچنين برخي نويسندگان مطرح نوشته‌اند:

اولين نص صريحي كه از دانشمندان مسيحي دربارة پرستش حقيقي مريم(س) يافتم، عبارتي در كتاب السواعي از كتاب‌هاي روم ارتدوكس بود كه در «دير تلميذ» موجود است... كاتوليك‌ها نيز به عبادت مريم(س) تصريح دارند و بدان نيز افتخار مي‌كنند.94

كشيش «لويس شيخو» در مقاله‌اي در مجله المشرق،95مي‌گويد: «عبادت مريم(س) بتول طاهره و مادر خدا، در كليساي ارامنة شرق مشهور است» و نيز مي‌گفت: «كليساهاي قبطيه نيز با عبادت مريم(س) مادر خدا، متمايز مي‌گردند».96

كشيش انستاس كرملي، مقاله‌اي را با محوريت «اصل رهبانيت كرمل» تحت عنوان، «پرستش عذرا، عبادتي است قديمي»، در مجلة المشرق الكاتوليكية البيروتية97به چاپ رساند. وي در اين مقاله نوشت: پرستش مريم(س) در عهد عتيق يك اصل است.98وي سابقة عبادت مريم(س) را به زمان «ايليا»، پيامبر بزرگ خدا كه هم‌اينك نيز زنده است، يعني چند صد سال پيش از دوران عيسي مسيح(ع) برمي‌گرداند.99

همچنين گفته شده كه پس از قسطنطين (كنستانتين)،100پرستش مادر مسيح(ع) در كليساهاي شرقي و غربي مورد اتفاق بوده است. تنها فرقه پروتستان، كه چند قرن پس از اسلام شكل گرفته‌اند، آن را انكار مي‌كند.101همان‌طور كه در اين ايام، كه سال 1958م. است، اعتقاد به رسالت و نبوت مسيح(ع) و خدا نبودن وي در بين مسيحيان امريكا هر لحظه در حال گسترش است.102

قرن‌ها پيش، قومي به نام «مريميه»، اعتقاد به الوهيت مريم(س) داشته و او را مي‌پرستيدند.103علاوه بر اين گفته شده كه پيش از ظهور اسلام، تعداد زيادي از مسيحيان در اطراف جزيرة العرب، مانند بيابان سوريه، سينا، يمن و بين النهرين منتشر بودند؛ ولي شمار آنان در حجاز اندك بود. تريمينگام در كتاب خود به نام مسيحيت در جزيرة العرب پيش از عصر پيامبر اسلام،104خداي سه‌گانه سنتي سامي را آورده است و با جاهلانه خواندن اين باور مي‌گويد: به نظر مي‌رسد، عرب‌هاي تازه مسيحي‌شدة آن ديار، اين مفهوم تثليثي بت‌پرستان را از روي ناآگاهي به اصول ديانت مسيحي وارد كرده و الله (خداي متعال) مشركان را با «پدر»، اللات (بزرگْ مادر) را با «مريم» و بَعْل(خداوندي جسماني كه از الله و اللات تولد يافته است) را با «مسيح» درآميخته‌اند.105

ويليام ميلر نيز مي‌نويسد: در قرن چهارم، گروهي به آيين مسيحيت گرويدند. اگرچه آنان را گمراه خوانده است، اما اذعان مي‌دارد كه برخي از اينان مريم(س) را مي‌پرستيدند.106اريك فروم هم بيان مي‌دارد: رابطة ميان پرستش مريم(س) و پرستش خداي‌ْمادرِ مشركان، چندين بار مورد بررسي قرار گرفته است. نمونة روشن آن، دربارة «كولي ريدي ها»107يا كشيشان زن مريمي است. آنها در يك جشنواره، كيك‌هايي را در روز مقدس به مريم(س) اهدا مي‌كردند. اين مراسم، همانند آيين كانانايت108يا ملكه آسمان است كه ارمياي نبي(ع) نام آن را برده است.109روش،110اين مراسمِ اهداي كيك را نوعي نماد فاليك مي‌داند و پرستش مريم(س) را به وسيلة كولي ريديان‌ها، با پرستش آستارته111خداي شرقي فينيقي‌ها، يك‌سان مي‌انگارد.112ويليام مونتگمري وات نيز مانند ميلر، اين فرقه‌ را گمراه تلقي كرده، مي‌گويد: شايد عقيده به شراكت مريم(س) در اقنانيم ثلاثه، از اعتقادات اين فرقه باشد113تا به خيال خود اين چنين بتواند ساحت جهان مسيحيت را از اين آلودگي پاك كند. اما اين مسئله چيزي نيست كه به راحتي بتوان آن را از تاريخ مسيحيت پاك كرد؛ چراكه پس از پذيرفته شدن عيد عروج از سوي كليساي روم در سال 750م، به دنبال مراسم عيد، پرستش مريم(س) به عنوان مادر خدا در حوزه كليساي روم ـ خاصه در فرانسه ـ به تدريج رواج فوق‌العاده‌اي يافت. از قرن دوازدهم به بعد، پرستش مريم(س) به دليل اينكه وي حامل خداوند بود، صورت مشخص گرفت. اما سابقة آن ظاهراً به كليساي بيزانس(=ملكايي) مي‌رسيد كه در قرن ششم ميلادي، اين اعتقاد را تمهيد كرد و آن را لازمه راست‌كيشي (ارتدوكسي) شمرد.114

در كليساي غرب، مريم(س) را به دليل اينكه مادري است عذرا و داراي احساسات و عواطف مادري نسبت به فرزند خود است، احترام مي‌گذارند؛ در حالي كه در كليساي مشرق زمين، مريم(س) را مانند خداي متعال پرستش مي‌كنند و او را موجودي فوق بشر مي‌دانند كه در رحم او، بشريت و الوهيت در پيكر عيسي(ع) امتزاج يافت.115

كاكس مي‌گويد:

با وجود اختلاف‌هاي عقيدتي بسيار دربارة مريم(س)، وي داراي چهره‌اي بسيار محبوب
و محترم در ميان بيشتر مسيحيان است. وي يك شخصيت محوري براي پرستش
عمومي است... پس از «دعاي خداوند»، كه عيسي(ع)به شاگردانش تعليم داد، دعاي
«
سلام مريم» (سلام بر تو باد اي مريم)،116احتمالاً بيش از هر دعاي ديگري در جهان مسيحيت خوانده مي‌شود.117

در روم 433 پرستش گاه وجود دارد كه 121 محل از آنها اختصاص به مريم دارد. فقط 15 محل به مسيح(ع) و 5 محل به اقانيم سه گانه و دو محل به روح القدس اختصاص دارد. بسياري از نويسندگان مانند لويولا118بر اين باورند كه در هنگام عشاي رباني، همان طوري كه ما از جسم مسيح سهيم و برخوردار مي‌شويم، از جسم مريم هم مي‌شويم.119به عبارت ديگر، گويي كاتوليك‌ها آن حضرت را چون فرزندش، خدا مي‌دانند.

اريك فروم مي‌گويد:

همراه با تحول مسيح‌شناسي، عقايد تاريخي و انساني، باورها دربارة مريم(س) از اهميت بيشتري برخوردار مي‌شد. هر چه از اهميت عيساي تاريخي و انساني، در ساية انديشة وجود ازلي پسر خدا كاسته مي‌شد، كيفيات خدايي مريم(س) فزوني مي‌يافت. تا جايي كه مريم(س) نه تنها مادر مسيح، بلكه به عنوان مادر خدا معرفي شد. در پايان قرن چهارم ميلادي، آيين مريم پاي گرفت و مردم در دعاهاي خود، او را فرا مي‌خواندند. در سده‌هاي بعد، اهميت مادر خدا بيش از پيش شد. ستايش وي با استقبال و شيفتگي بيشتري روبه‌رو شد. او از يك دريافت‌كنندة فيض و بركت به يك بخشاينده تبديل شد.120

توني لين نيز در كتاب تاريخ تفكر مسيحي خود آورده است كه شهر اينسيدلن121سال 1506م. به پرستش مريم(س) شهرت داشت.122

بالاخره پرستش مريم(س) با قول به طهارت و بكارت وي، از جانب كليساي روم به طور رسمي جزو مبادي اعتقادية مذهب كاتوليك در سال 1854م. پذيرفته شد. مقارن همين ايام، پاپ قول به تثليث ثاني شامل عيسي، مريم و يوسف نجار را تصديق كرد.123در كليساي شرق نيز وضع به همين صورت بود. مؤمنان ارتدكس، هم در خانه و هم در كليسا، به تماثيل(حضرت عيسي(ع)، مريم(س) و ...) احترام مي‌گذارند. يعني در مقابلشان تعظيم مي‌كنند، آنها را مي‌بوسند و در برابر آنها شمع روشن مي‌كنند. در كليساي ارتدكس يك «جاتمثالي» وجود دارد، كه اوايل با يك مانع كوچك اين مكان مقدس را از باقي جاهاي كليسا جدا مي‌كردند. اما امروزه با ديوار بلندي. تمثال عيسي(ع) در سمت راست درب ورودي اين جا تمثالي و تمثال مادر خدا در سمت چپ آن قرار دارد. اعتقاد به تماثيل، جزو مكمل اعتقاد فرقة ارتدكس است. سفر پيدايش در عبارتي بيان مي‌دارد كه مردم «به صورت خدا»124آفريده شدند. تفسير ارتدكسي اين عبارت، اين است كه مردم حامل تصوير (يا تمثال) خدايند. اينان مي‌گويند: خدا انسان شد تا مردم بتوانند شبيه خدا شوند. بنابراين، گناه تنها نقض شريعت نيست، بلكه نقصان صورت اولية خدا در انسان است.125اين نوع نگرش‌ها در نظر تمثال‌شكنان،126به هيچ وجه قابل قبول نبود. تمثال‌شكني،127از سال 725 تا 842 م ادامه يافت. ماجرا از اين قرار بود كه امپراتور لئوي سوم دستور داد كه تمام تمثال‌ها را نابود كنند؛ زيرا مانع از آن است كه يهوديان و مسلمانان به مسيحيت بگرايند. اين مناقشه، اگرچه بيشتر جنبة سياسي داشت، اما مسائل الاهياتي مهمي نيز طي آن مطرح شد. مهم‌ترين اين مسائل اين بود كه چگونه مي‌توان با استناد به آموزة تجسيم، خدا را به‌صورت تمثال و شمايل ترسيم كرد. گويا مسلمانان و مسيحيان، پرستش حضرت عيسي و مادرش را نمي‌پسنديدند و اين را بر مسيحيان خرده مي‌گرفتند. امروزه نيز در كليساهاي يونان و ارتدكس روسيه، تكريم تمثال هنوز هم جزو اركان روحانيت محسوب مي‌شود.128

با چنين الاهياتي؛ يعني خدا شدن انسان يا خداگونگي انسان، پذيرش الوهيت مريم(س) و پرستش او از سوي مسيحيان، نه مي‌تواند تعجب‌آور، و نه قابل باشد.

گروه ديگري، كه به پرستش مريم(س) معروف بوده و آشكارا مريم(س) را پرستش مي‌كردند، «شواليه‌هاي معبد» بودند.129زنان در طريقت شواليه‌هاي معبد راه نداشتند؛ به طوري كه در آداب طريقت‌شان به صراحت آورده شده بود كه مصاحبت با زن، خطرناك و همچون مصاحبت با شيطان است. با اين حال گروهي مريم‌پرست بوده و پرستش مريم عذرا(س) را رواج مي‌داند. اينان در هنگام خواندن دعا مي‌گفتند: مذهب و زندگي‌مان با وي [مريم(س)] آغاز شده و اگر خدا بخواهد، براي او و به خاطر او نيز پايان خواهد يافت. اينان بر اثر تماس روزانه با امت‌ها و فرقه‌هاي شرقي، بينشي باطني يافتند. اما غرب مسيحي، شواليه‌هاي معبد را زنادقه و بدعت‌گذار پنداشت.130

اينها جملگي به صراحت، پرستش مريم(س) و الوهيت وي را بيان مي‌كرد. اما شواهدي نيز وجود دارد كه به طور ضمني، پرستش مريم(س) را در ميان برخي فرق مسيحي ثابت مي‌كند. از جمله بيان عبدالجليل در كتاب مريم در اسلام كه به زبان آلماني است، مي‌نويسد: «فرقه‌هاي مسيحي كه مريم عذرا را بعد الاهي داده‌اند، داراي آن چنان اهميتي نبوده‌اند».131

از اين جمله به دست مي‌آيد كه در تاريخ مسيحيت، فرقه‌هايي وجود داشته است كه عقيده به الوهيت مريم(س) داشته‌اند. اما پرداختن به اهميت اين فرقه‌ها مجال ديگري مي‌طلبد.

همچنين فرقه‌اي به نام پولس‌پرستان در سال660م. به وسيلة كنستانتين در ارمنستان پديد آمد. اين فرقه، ثنوي مسلك بود و پولس حواري را مي‌پرستيدند. به همين دليل، آنان را پولسي مي‌گفتند. اينان كتاب عهد عتيق و بخش‌هايي از عهد جديد مثل «نامه پطرس» را ردّ مي‌كردند و پرستش مريم(س) را كفر مي‌دانستند؛ زيرا معتقد بودند كه مريم(س) فقط وسيله‌اي براي انتقال پيكر مسيح(ع) به عالم خاك بود.132

كفر دانستن پرستش مريم(س) از سوي پولس‌پرستان، نشان از وجود آيين‌هاي مريم‌پرستي است. سيمون وي مي‌گويد: مادر بودنِ مريم عذرا(س) پيوندهاي اسرارآميزي با برخي از سخنان افلاطون دارد كه راجع به ذات خاصّي است كه مادر همه چيز و براي هميشه دست‌نخورده است. همة الاهه‌هاي مادر در دوران باستان، مانند دمترو133ايسيس،134چهره‌هاي مريم عذرايند.135اين گفته، بيانگر اين است كه حضرت مريم(س) خداست و الاهه‌هاي نام برده، برخي از چهره‌هاي الوهيتي او مي‌باشند.

علاوه بر همة اينها، بايد گفت: جهان مسيحيان شاهد پرستش افراد ديگر جز حضرت مريم و عيسي‡نيزبودهاست. «شمعونمجوسي»يكيازاينافراداست. اگرچه وي را پدر بدعت‌ها مي‌خوانند، اما ژوستين مي‌گويد: او را در روم مانند خدا مي‌پرسيدند. هيپوليتوس گفته است: وي در يهوديّه، خود را مظهر خداي پسر و در سامره مظهر خداي پدر و در اماكن ديگر، مظهر روح القدس مي‌خواند.136

سيمون وي نيز پس از مشرك و بت‌پرست خواندن سنگ و يا چوب‌پرستان و نيز مريم‌پرستان، مي‌گويد: حتي اگر واقعاً باور داشته‌اند كه خدا در يك قطعه سنگ يا چوب [يا حضرت مريم(س)] حضور تام دارد، چه بسا گاهي درست مي‌انديشيده‌اند! مگر ما باور نداريم كه خدا در نان و شراب حضور دارد؟!137



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: , مسیحیت , مریم مقدس ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 22 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 110
بازدید هفته : 385
بازدید ماه : 383
بازدید کل : 12792
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com